امروز جمعه،یا نه ،سحرگاه شنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۱
دوسال معطلی،غصه،انتظار،
اخرش چی میشه خدای من؟
این امید مسخره چیه که اومده تو دلم؟ خدایا کشش ندارم . به چیزی که نمیتونم حواله ام نکن قربونت برم .
نوروز ۱۴۰۱ شد . احتمالا..نه ..قطعا این عجیب و غریب ترین و یکی از غم انگیز تریناش باشه . استیصال ..معطلی..واموندگی ..و کور سویی از امید ....خدایا دلم داره تموم میشه که ببینم با من جیکار میکنی .خدایا دلم از غم جمع میشه وقتی فکر میکنم مبادا هیچکار برام نکنی ..مبادا ول بشم به امان خودم..خدایا ..بیا و سرپرستیمو به عهده بگیر..این اوضاعو برام جمع و جور کن . به قشنگ ترین حالتش ..این فقط کار خودته .
هعی ی .. دنبالم کن ..تو شاهد تنهایی ها و سختی هایی که دارم میگذرونم باش . تو باش که یادم نره .
مثلا باز دم عید بشه . بو بهار بیاد وقتی میرم تو حیاط . خونه برق بزنه از قشنگی . ظرف های پذیرایی و شیرینی و مبوه یه چننند روزی اماده و تو دسترس باشن ..لباس نوهام به چوب لباسی پشت در اویزون باشه . در هال ُ باز بزاریم شب ها ..تلویزیون برنامه های دم عید و شاد بزاره ..ولی..من دیگه اون که بودم که اینارو داشت نیستم . همه این چبز خوبا هم دوباره بیان من دیگه اونی که اونموقع بود نمیشم .
مث شربت خاکشیر ته نشین شده ام .
شایدم مث جوشونده زیره و نبات
ولی هرجی هستم اون ته مه ها جمع شدم با این که میشد پر از هیاهو و جنب و جوش بود .
یه طالع بینی با حروف ابجد اسم خودت و مادرت هست که واقعا راسته . میگفت دستت نمک نداره . باهات دوست نمیشن . ادم صمیمی دور و برت نداری ..اون میگفت من تو دلم تصدیق میکردم و زار میزدم 😐
خو اینارو که خودتم میدونستی : ))
اره چیزایی که خودت تا الان حس کردی رو میگه . به طور کلی از زندگی ات میگه .اساره به اتفاق خاصی نمیکنه .
اسم خودت و مادرت رو به اعداد ابجد درمیاری جمع میکنی تقسیم بر ۱۲ هر عددی که شد نشونه یک ماه هست که میری میخونی ببینی معنی اش چی میشه. یه سایت پیدا کردم خودش محاسبات رو واست انجام میداد. ادرسش و ندارم بگردین پیدا میکنین.
هفته ایی کهج گذشت هفته ای هم خوب و هم بدی بود . هم مامان بابام اومدن پیش ما. هم یه مورد مصاحبه کاری بهم زنگ زدن .هرچند که قبول نکردم و یکمی هم ناراحتم واسش.و هم با مربی کلاس ورزشم دعوام شد.
الان مامان اینا رفتن.من موندم و اثرات بد ناکامی های هفته اخیر .
پاییز واقعی فقط اونجاش که بوی عفونت سینوس هات یه هفته اس تو دناغته و خونه پر شده هز دستمال کاغذی های مچاله شده و ناهارت هرروز مونده ی سوپ دیشبه ..وگرنه برگای زرد و بارون نم نم و قهوه و اتیش و فلان قرطی بازیه که.