⚕️️emt.ali⚕️

ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری
که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم

گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه
که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم

تو بوی خوب عشق می دادی از اول هم...

وقتی تو را دیدم ...
دل گنجشکی ام لرزید..

از هر نظر تو عین پسند دل منی
هم دیده هم ندیده پسندیده ام تورا...

اعتبار آدمها
به حضورشان نیست
به دلهره ای است که
در نبودنشان احساس میشود
بعضی از نبودنها را هیچ بودنی
پر نمیکند ...

حواسمان باشد ...

بابا بعضی هاتون خیلی پرتید
#فی_الواقع بنده آخوند نیستم
اینقدر خواهر مادر آدم رو به هم وصلت ندهید!

.