تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت تا دور شدی از برم ای طرفه بغداد شد دامن من دجله بغداد ز دستت از دست تو فردا بروم داد بخواهم تا چند کشم محنت و بیداد ز دستت بی شکر شیرین تو در درگه خسرو بر سینه زنم سنگ چو فرهاد ز دستت