خیلی بده که کلی از کارارو تنهایی نمیتونم انجام بدم. نه که نتونم، حسش نمیاد همه ش فکر می کنم یه پایه باهام باشه خیلی بهترم. این دوستمم که که از محل ما رفت حالا تحفه ای نبود ولی چون نزدیک بودیم زیاد باهم میرفیم ددر مدر
الان که سر کار نیم رم فرصت خوبیه برای اینکه بری این کلینیکای زیبایی واسه پوست که بعدش مراقبت می خواد و نباید رفت تو آفتاب. ولی حسش نیس
مدیر سایتتونم بلاک کردم
خیلی ویرم گرفته به این پسره پیام بدم ولی خب با خودم میگم گیرم که همه چی هم عالی. لانگ دیستنس به چه دردم می خوره آخه :/
فرهنگ پایین، انقدررررررررررررر چیز تابلوییه و انقدرررررررررر تو ذوق میزنه که هیچ جوره نمیشه ادای بافرهنگ بودن در آورد.باید رو شخصیت کار کرد الکی نمیشه.
هر وقت سر کار نمیرم احساس می کنم ارتباطم با دنیا قطعه. قبلا هم امتحان کردم هر چی سفر و کلاس و ... بری باز اون حسی که سر کارر فتن بهت میده، نمیده. ولی خب کاش کار با ساعت کاری کم و آدمیزادی پیدا میشد.
نوشته یه نفر هست که تو چت پین کردین ولی هیچ وقت پیام نمیده.
بابا چقد منگلین. کسی که پیام نمیده کلیر هیستوری کن، دیلیت کن، بلاک کن بره پی کارش. پین نگه داشتی؟ احمق
شاید باورتون نشه ولی پسره شماره شو تو کاغذ نوشت از پنجره ماشینش آروم انداخت زمین که مثلا ما ببینیم بریم ورداریم یا چی؟ هنوز تو کفِ حرکت موندیم. دهه پنجاهی طور
نه دیگه. وقتی مودبانه و با احترام باشه شماره رو می گیره. حالا فوقش ممکنه زنگ نزنه ولی باید محرتمانه باشه