دنبالم کن

نسیم(✿◠‿◠)

قـوی هستـــــــم چـون انـتـخـاب دیـگـه ای ندارم اگـه بـیـفتـــــــم کســی نیـسـت بگیــــــرتــــــم بیشتر

نسیم(✿◠‿◠)
47 پست
20 دنبال‌کننده
1پسند
زن - متاهل
1371-06-24
نمی کشم

تصاویر اخیر

سلام

سرم درد میکنه{-5-}

سلام اینجا اب قطع شده احصابم خط خطیه یسنا را حموم نبردم حوصله ندارم با خودم مشکل دارم

سلام خوبید

  • report
    alireza.

    ممنون نسیم خانم خبرا خوشی برای دوستان

سلام خوبی
سایت خیلی قشنگ شده دستت درد نکنه فقط چرا اول ده پست ارسال کنیم تا بتونیم خصوصی پیام بدیم خوب نیست {-27-}

  • report

    مرسی عزیزم. تو خوبی؟ منم خدا رو شکر خوبم.

سلام چقدر اینجا عوض شده

اینجا چرا این مدلی شده ندوس

  • report
    نسیم(✿◠‿◠)

    الهی عزیزم الان دیدم خوشمان امد مخصوصا تولبار پایین

جوانی سر از رای مادر بتافت

دل دردمندش به آذر بتافت

چو بیچاره شد پیشش آورد مهد

که ای سست مهر فراموش عهد

نه گریان و درمانده بودی و خرد

که شبها ز دست تو خوابم نبرد؟

نه در مهد نیروی حالت نبود

مگس راندن از خود مجالت نبود؟

تو آنی کز آن یک مگس رنجه‌ای

که امروز سالار و سرپنجه‌ای

به حالی شوی باز در قعر گور

که نتوانی از خویشتن دفع مور

دگر دیده چون برفروزد چراغ

چو کرم لحد خورد پیه دماغ؟

چو پوشیده چشمی ببینی که راه

نداند همی وقت رفتن ز چاه

تو گر شکر کردی که با دیده‌ای

وگر نه تو هم چشم پوشیده‌ای

معلم نیاموختت فهم و رای

سرشت این صفت در نهادت خدای

گرت منع کردی دل حق نیوش

حقت عین باطل نبودی به گوش
بوستان سعدی

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است

آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود

کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
پروین اعتصامی

زخم شدم
شیشه به زخمم نشست ...
شیشه شدم
سنگ سرم را شکست ...
یا رب اگر سنگ شوم لحظه ای
بر دل این سنگ چه خواهد گذشت؟!

  • report
    نسیم(✿◠‿◠)

    برای شادی روحم… کمی غــزل، لطفاً

    دلم پر از غم و درد است… راهِ حل لطفاً

    همیشه کام مـــــرا تلخ می کند دنیـا…

    به قدرِ تلخیِ دنیــــای تان… عسل لطفاً

    مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدم هـا…

    فقـــــط برای دمی… گریـــــه لااقـل ،لطفاً

    کسی میان شما عشق را نمــــی فهمد…

    ادا…دروغ… بس است این همــه دغل لطفاً

    کجاست کوه کنـــــی تا نشان دهد اصلاً…

    به حرف نیست که عاشق شدن… عمل لطفاً

    به زور آمـــــده بودم… به اختیـار مــــرا…

    ببر به آخرِ دنیـــــا… از ایـن محــــل لطفاً

    نمانده راهِ زیادی… کنــــار قبرستـــــان

    پیاده میشوم اینجا همیـن بغل لطفا